با تو بودن

از سپیدی برف تا خنکای سحر از بلندای چهچه قناری تا تابش کرم شب تاب از همهمه جاری ابر تا سکوت بی پناه اشک از سایه سار عشق تا کهکشان خلوت هستی همه و همه آسایش با تو بودن را فریاد می زنند

Tuesday, January 2, 2007

گل مینای وجودت


یک زمین پر از گلهای شاداب مینا

یه آسمون آبی آبی بالای سرشون

یه درخت نخل بلند همسایشون

باد آرومی میوزه و اونا رو میرقصونه

یه جورایی محو تماشای خورشیدن که

با قدمهای سنگین و سیاه له میشن

به اون میگن اشرف مخلوقات

و دوباره و دوباره بدون اینکه فکر وجود ناز مینا ها باشه از روی خونه اونا رد میشه

و من

فهمیدم که نباید گلهای حساس و شاداب جوانی وسرزندگی مو

به امید اینکه اون اشرف مخلوقاته زیر پاهاش پهن کنم

آره،یادت نره که

هیچ وقت یه غریبه دلش واسه پژمردگی روح تو نمی سوزه

پس مواظب باش

1 comment:

Anonymous said...

دوست من زيباترين سلام نثارگل ميناي وجودت كه با تو بودن لحظه هاي تاريك زندگي را نوراني مي كند وامروزبراي من تو را داشتن نشان از بازي عشق روزگار است .مي دانم كه حتي وقتي آسمون مي باره گرماونورستاره هاي احساس تو روح را نوازش مي كنه وتوراداشتن هديه گرانبهايي از جانب ناشناختني است وافتخاري براي من