یک زمین پر از گلهای شاداب مینا
یه آسمون آبی آبی بالای سرشون
یه درخت نخل بلند همسایشون
باد آرومی میوزه و اونا رو میرقصونه
یه جورایی محو تماشای خورشیدن که
با قدمهای سنگین و سیاه له میشن
به اون میگن اشرف مخلوقات
و دوباره و دوباره بدون اینکه فکر وجود ناز مینا ها باشه از روی خونه اونا رد میشه
و من
فهمیدم که نباید گلهای حساس و شاداب جوانی وسرزندگی مو
به امید اینکه اون اشرف مخلوقاته زیر پاهاش پهن کنم
آره،یادت نره که
هیچ وقت یه غریبه دلش واسه پژمردگی روح تو نمی سوزه
پس مواظب باش
1 comment:
دوست من زيباترين سلام نثارگل ميناي وجودت كه با تو بودن لحظه هاي تاريك زندگي را نوراني مي كند وامروزبراي من تو را داشتن نشان از بازي عشق روزگار است .مي دانم كه حتي وقتي آسمون مي باره گرماونورستاره هاي احساس تو روح را نوازش مي كنه وتوراداشتن هديه گرانبهايي از جانب ناشناختني است وافتخاري براي من
Post a Comment