ناز انگشت هنرمندی که با نهایت لطافت قلبهایی رو آفرید
که
ستاره های آسمون نت های تپش دل بی تابشون هستند
چه اعجازی است وقتی که صبح با پرنده های آوازه خونش شور زندگی روپشت دریچه دلهاشون می خونه
وقتی از اون صبر میخوان با صدای روان رود ،جاری شدن رو بهشون یاد میده
خورشید رو وسط دل آسمونش گذاشت تا بگه
وسط دلهاتون گرمای عشق رو بگذارید تا آسمون لحظه هاتون درخشان باشه
خوشا به حال آن سبز اندیشانی که او را میبینند ومی شنوند
اینان با درک و یقین به حضور نزدیک و قدرت لایزالش همیشه سبزندو پاینده